محفل ادبی ممسنی

ساخت وبلاگ

 

رنگ های رفته ی دنیا - گروس عبدالملکیان

 

ادامه مطلب توضیحات کامل راجب کتاب این شاعر بزرگوار است ...

 

 

 

محفل ادبی ممسنی ...
ما را در سایت محفل ادبی ممسنی دنبال می کنید

برچسب : معرفی کتاب شعر,گروس عبدالمالکیان, نویسنده : جودی ابوت anjomane-adabiye-mamasani بازدید : 187 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 1:41

 


با رنج بسیار، با یک بند انگشت پیشرفت در سال ،
در دل صخره نقبی می زنم ، هزاران هزار سال
دندانهایم را فرسوده ام و ناخنهایم را شکسته ام
تا به سوی دیگر رسم، به نور، به هوای آزاد و آزادی
و اکنون که دستهایم خونریز است و دندانهایم
در لثه ها می لرزند ،در گودالی ،چاک چاک از تشنگی و غبار ،
از کار دست می کشم و در کار خویش می نگرم
من نیمه دوم زندگی ام را
در شکستن سنگ ها ، نفوذ در دیوارها ، فرو شکستن درها
و کنار زدن ،موانعی گذرانده ام که در نیمه اول زندگی
به دست خود میان خویشتن و نور نهاده ام.
 
 
محفل ادبی ممسنی ...
ما را در سایت محفل ادبی ممسنی دنبال می کنید

برچسب : اکتاویو پاز,جایزه نوبل,شعر غرب, نویسنده : جودی ابوت anjomane-adabiye-mamasani بازدید : 188 تاريخ : 5 ارديبهشت 1392 ساعت: 1:12


 

احمد انصاری فهلیانی

نام : احمد
نام خانوادگی : انصاری فهلیانی
عنوان : نویسنده و شاعر
تاریخ تولد :  ۱ شهریور ۱۳۴۳
 

دارای مدرک تحصیلی لیسانسِ حقوق قضایی از دانشگاه شیراز، هم اکنون کارمند دانشگاه یاسوج است,دو دهه است که شعر می سراید و اکثر شعرهایش به زبان محلی(لری)می باشد.

 


از زمانی که شمارا شناختم دنیای تازه ای از شعر در من پدیدار شد ,حس خوب محلی بودن کلمات ,آنجا که دلت میخواهد زیر یک درخت بنشینی و با صدای آواز پرندگان سفره ی دوستی پهن کنی و یک دل سیر غزل خوانی کنی ..

 

از زمانی شما را شناختم نسبت به واژگان لری متعهد تر شده ام ,دلم میخواهد لری آواز بخوانم, لباس محلی تنم کنم و با رویای کودکی سر به دشت و بیابان بزنم با نی چوپان ها و رقص گله ها شادیهایم را فریاد کنم ..

 

از زمانی شما را شناختم با آن صدای رسا و شعرهای محلی که میخواندید چقدر در دل ما بچه های انجمن غوغا به پا میشد همه برایتان دست میزدیم برای این همه ذوق این همه قریحه این همه....

 

 

حالا دارم این غزل را زیر لب میخوانم چقدر زیباست حس محلی داشتن با این کلمات اصیل وناب ..

 

غزلی از احمد انصاری فهلیانی:

تِشکِ روزی دل و دیدار تو سیرا نیبو

  مِن دل ِ هَر که نِشـَسی وُ دَ پیرا نیبو 

جنگل و دشت وبیابون وتو اینازن و بس

تو نـَخِی ریشه ی نارنج وگیرا نیبو 

ذوق واحساس نبو شعر و غزل یعنی هی

پختن نون بدون ِ تش و تیرا نــیـبو 

تا گل و سوزی و بابینه عزیزن تی دل

خار و خارشتر و خرزهله امیرا نیبو 

روم وابیدَ نَ مـِن کار دلم اصلا نیی

آهوی دشت تو سی طعمه اسیرا نیبو 

اونگـَلـِی نونِسـِن ¸ایگم که بلد بُن اصلا

گاموی گرگ ¸مث نبده ی شیرا نیبو  

رسم ضرب المثل دیری و دوسی اما

هرکه اِشنـَـخته تـُنه ¸سختِشه دیرا نیبو

 

 

ادامه مطلب چندین شعر از این شاعر گرانقدر..

 


 

محفل ادبی ممسنی ...
ما را در سایت محفل ادبی ممسنی دنبال می کنید

برچسب : احمد انصار ی فهلیانی,شعر محلی,شعر لری, نویسنده : جودی ابوت anjomane-adabiye-mamasani بازدید : 2664 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1392 ساعت: 1:00

 

 

 

سلام آقای روزهای بارانی ...

وقتی شیشه هارا باران میشست ومن توی دلم خنده های تلخ خودم را پشت پنجره میشمردم ...

تو بهار بودی پشت شیشه ها

که من وام دار تو بودم ,

توی قفس سرد اتاقم آن کتاب ابی و خاکستری یادت هست

گفتی زندگی رویا نیست

گفتی زندگی زیباست

باور کردم و توی باغچه دلم درخت عشق کاشتم

حالا شبم با تو سرودنی شده

اقای روزهای بارانی

هنوز دارم تورا توی  یک کتاب میخوانم:

 آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش

 گر که گورم بشکافند عیان میبینند

 زیر خاکستر جسمم باقی است

 آتشی سرکش و سوزنده هنوز

 

لطفا ادامه مطلب را بخوانید...

محفل ادبی ممسنی ...
ما را در سایت محفل ادبی ممسنی دنبال می کنید

برچسب : حمید مصدق,بیوگرافی حمید مصدق,شعر, نویسنده : جودی ابوت anjomane-adabiye-mamasani بازدید : 218 تاريخ : جمعه 6 ارديبهشت 1392 ساعت: 23:13